چه اتفاقی می افتد وقتی کارگردانان مست و مسخ قدرتشان می شوند
سه شنبه, ۲۱ خرداد ۱۳۹۲، ۰۲:۲۶ ق.ظ
چه اتفاقی میافتد وقتی کارگردانان مستو مسخ
قدرتشان میشوند؟در این مطلب نگاهی انداختیم به 10 استاد فیلمسازی دنیا که
سر صحنه فیلمهایشان تبدیل به حاکمان ستمگری میشوند.
مایکل بی
فهرستمان را با مایکل بیشروع کردیم. کنترل وسواسگونه او روی همه جزئیات، موقع فیلمبرداری دو قسمت اول «ترانسفورمرز» باعث شد که مگان فاکس این کارگردان سختگیر را با هیتلر و ناپلئون مقایسه کند. جروبحث و خشم و غضب این دو وقتی به اوج خودش رسید که مایکل بیاز مگان فاکس خواست که مقداری وزن اضافه کند و بعد دوباره برای فیلم سوم به حالت قبلیاش بازگردد. درخواستی که باعث شد خانم فاکس از همه حق و حقوق و امتیازاتش بگذرد و از این فیلم کنار بکشد.
دیوید.او.راسل
بسیاری از کارگردانان به سختگیر بودن شهرت دارند. به اینکه کار با آنها دشوار است. برخی دیگر از آنها هم سرتان داد و فریاد میکنند. آنها سیل فحش و ناسزا را به سمت بازیگر روانه میکنند و کمتر بازیگری شهامت جواب دادن به آنها را دارد. دیوید او.راسل از این دسته آخر است. او جزو کارگردانان بددهنی است که اولین مواجهه یک بازیگر با او سر فیلم «سه پادشاه» بود که کار راسل و جورج کلونی تقریبا به زد و خورد کشید. درگیری بعدی سر فیلم «من هوکابی را دوست دارم» بود. فیلمی که در آن راسل بهخاطر بددهنیها و حرفهای شدیدالحن ترسناکی که خطاب به گروهش میزد، مشهور شد. مثلا کافی است به او پریمادونا بگویید(پریمادونا لقب بانوی اول اپراست) تا به شما حملهور شود.
ورنر هرتسوگ
کارگردان درجه یک بداخلاق، ورنر هرتسوگ، بهخاطر برخورد بد و دیوانهوارش با بازیگر مشهور کلاوس کینسکی در این فهرست بدنامها قرار گرفته است. هرتسوگ در گفتوگویی درباره اینکه یکی از افراد گروهش را تهدید کرده بود که روی صحنه با اسلحه به وی شلیک میکند، ابراز کرد: «بین ما یک احترام متقابل و دوطرفه برقرار است. حتی اگر در مغزمان نقشه قتل همدیگر را طراحی کنیم!» البته این را هم میگویند که پیش از فیلمبرداری «آگوئیر: خشم خدا» هرتسوگ از روی تعمد کینسکی را خشمگین کرد تا او به خوبی بتواند دیوانگی و غضب نقش آگوئیر را نشان دهد و درواقع این حرکت هرتسوگ درجهت رئالتر شدن فیلمش بوده.
استنلی کوبریک
استنلی کوبریک یک سینماگر نابغه بود اما کمی هم دیوانه و عصبی بود بهطوری که گروه سر صحنه فیلم «درخشش» با دشواری زیادی روبهرو میشوند چون کوبریک تمایل دیوانهواری داشته که هر صحنه را بارها و بارها تکرار کند. بازیگران تقریبا به زانو درمیآمدند و چیزی نمانده بود که به گریه بیفتند. فشار عصبی آنقدر زیاد بود که موهای سر ستاره فیلم، شلی دووال، شروع به ریختن میکند. البته اصلا تعجب نمیکنید وقتی بدانید که کوبریک از عمد کاری کرده بود که دووال تصور کند استنلی میخواهد او را اخراج کند، فقط برای اینکه او به اندازه کافی هیستریک باشد تا بتواند نقش قربانی فیلم را درست ایفا کند.
ویلیام فریدکین
استنلی کوبریک «جن گیر» را میخواست اما تهیهکنندگان فیلم او را قبول نکردند چون بهنظرشان کوبریک بیش از اندازه وسواسی و یکدنده بود و به جای او چه کسی را استخدام کرده باشند،خوب است؟ویلیام فریدکینی که حتی از کوبریک هم وسواسیتر و دقیقتر و لجبازتر بود. سر یک صحنه فریدکین برای اینکه از بازیگرش واکنش احساسی مناسب را بگیرد، محکم به صورت او سیلی زد. برای آماده کردن و تحریک کردن گروه برای یک سکانس ترسناک، فریدکین یک تفنگ برمیداشت و بدون اطلاع قبلی و یکباره تیر هوایی شلیک میکرد. حتی آهنگساز فیلم هم از دست فریدکین جان سالم به در نبرد: فریدکین قطعه نهایی را که وی ساخته و تنظیم کرده بود، دوست نداشت و آن را از پنجره به بیرون پرت کرد.
جیمز کامرون
«آواتار» و «تایتانیک» دو تا از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما هستند با وجود این بسیاری از بازیگران هستند که از کار با جیمز کامرون امتناع میکنند. دلیل این کارشان قابل درک است اگر بدانید که مثلا کامرون به زنگ تلفن موقع کار حساس است و اگر در زمان آماده شدن برای فیلمبرداری موبایل کسی زنگ بخورد آن را به دیوار میزند و خرد و خمیر میکند. موقع فیلمبرداری فیلم «مغاک»، یکی از ستارگان فیلم سر صحنه فریاد کشید که: «ما که حیوان نیستیم!»، در حالی که بازیگر سختی مثل اد هریس هم داشت مانند بچهها گریه میکرد اما کامرون «ترمیناتور2» را ساخت و ما بهخاطر این فیلم هر چیزی را بر وی میبخشیم.
جان هیوستن
جان هیوستن، خدای سپیدموی در میان کارگردانان، هر کسی را مطابق خواستهها و میل خودش خم میکرد. برای ساختن فیلم «ملکه آفریقایی»، او اصرار داشت که برفراز قاره آفریقا پرواز کند تا درنهایت بتواند لوکیشن مورد نظرش را بیاید و بالاخره هم حرفش را به کرسی نشاند و برای پیدا کردن محل فیلمبرداری 25هزار مایل پرواز کرد. بازیگران و بقیه اعضای گروه فیلمسازی رنجهای زیادی را در طول مدت فیلمبرداری این فیلم که خیلی هم طولانی بود، تحمل کردند و مجبور شدند با کروکودیلها و انگلهای آفریقایی دست و پنجه نرم کنند. درحالی که خود هیوستن بیشتر گرفتار شکار حیوانات بزرگ بود و حتی نزدیک بود یکبار خودش و لیدی کاترین هپبورن را زیر پای گله چهارپایان به کشتن دهد.
جان فورد
جان فورد وسترنهای کلاسیکی چون «جویندگان» را کارگردانی کرده است و مطمئنا قدر خودش را میدانست و به نبوغش آگاه بود. سبک کاری جان فورد به نوعی شبیه کاراکتر جان وین در فیلمهایش شده بود که دائم میگفت: «لعنتی تو یک آشغال هستی!»
جالبترین مسئله در مورد وی، روشاش برای ظاهر شدن جلوی گروه فیلمسازی برای سلام دادن به آنها بود. فورد در یک ماشین بزرگ به گروه خوشامد میگفت در حالی که این ماشین با پرچمهای ارتشی تزئین شده بود و همزمان دستیارش هم با آکاردئون آهنگ «درود بر فرمانده» را میخواند. در یادداشتی به اسپیلبرگ نوشته بود: «یک کارگردان واقعی اینطوری باید به صحنه وارد شود.»
دنیس هوپر
وقتی «ایزی رایدر» را میساخت، روزانه نیم گالون نوشیدنی الکلی و سه گرم کوکائین مصرف میکرد. هوپر فیلم را که به پایان رساند دیگر دچار پارانویا شده و تقریبا دیوانه بود. اواخر فیلمبرداری با مشت به صورت فیلمبردار کوبید و با خودش یک اسلحه به این طرف و آن طرف میبرد تا به خیال خودش از اموال فیلم در برابر مهاجمان و متجاوزان محافظت کند. وقتی مشغول فیلمبرداری در یک شهر کوچک بودند، هوپر به محلیهای آنجا گفت که ستارههای فیلم به یک نفر تجاوز کردهاند و یک دختر را هم کشتهاند فقط برای اینکه بتواند توهینها و واکنش آنها را جلوی دوربین شکار کند. خب این هم روشی برای کارگردانی و گرفتن عکسالعمل آدمها جلوی دوربین است.
اتو پرمینجر
اتو پرمینجر برای کارگردانی کلاسیکهای مشهوری چون «ژوان مقدس» شهرت یافت. همچنین او تا مرز دیوانگی، ایدهآلگرا و وسواسی بود. موقع فیلمبرداری سکانس ناهار فیلم «رفتن» (skidoo)، پرمینجر اصرار داشت که بازیگران فیلم و حتی سیاهی لشکرها واقعا غذای اعضای پشت صحنه را جلوی آنها بخورند. سپس پرمینجر این صحنه را 21 بار هم تکرار کرد که به این معنی بود که بازیگران باید 21 غذای اضافه دیگر را هم میخوردند. و پرمینجر فقط زمانی آنها را رها کرد که از نظر هر تماشاگری بهنظر بیمار و در حال مرگ میآمدند!
مایکل بی
فهرستمان را با مایکل بیشروع کردیم. کنترل وسواسگونه او روی همه جزئیات، موقع فیلمبرداری دو قسمت اول «ترانسفورمرز» باعث شد که مگان فاکس این کارگردان سختگیر را با هیتلر و ناپلئون مقایسه کند. جروبحث و خشم و غضب این دو وقتی به اوج خودش رسید که مایکل بیاز مگان فاکس خواست که مقداری وزن اضافه کند و بعد دوباره برای فیلم سوم به حالت قبلیاش بازگردد. درخواستی که باعث شد خانم فاکس از همه حق و حقوق و امتیازاتش بگذرد و از این فیلم کنار بکشد.
دیوید.او.راسل
بسیاری از کارگردانان به سختگیر بودن شهرت دارند. به اینکه کار با آنها دشوار است. برخی دیگر از آنها هم سرتان داد و فریاد میکنند. آنها سیل فحش و ناسزا را به سمت بازیگر روانه میکنند و کمتر بازیگری شهامت جواب دادن به آنها را دارد. دیوید او.راسل از این دسته آخر است. او جزو کارگردانان بددهنی است که اولین مواجهه یک بازیگر با او سر فیلم «سه پادشاه» بود که کار راسل و جورج کلونی تقریبا به زد و خورد کشید. درگیری بعدی سر فیلم «من هوکابی را دوست دارم» بود. فیلمی که در آن راسل بهخاطر بددهنیها و حرفهای شدیدالحن ترسناکی که خطاب به گروهش میزد، مشهور شد. مثلا کافی است به او پریمادونا بگویید(پریمادونا لقب بانوی اول اپراست) تا به شما حملهور شود.
ورنر هرتسوگ
کارگردان درجه یک بداخلاق، ورنر هرتسوگ، بهخاطر برخورد بد و دیوانهوارش با بازیگر مشهور کلاوس کینسکی در این فهرست بدنامها قرار گرفته است. هرتسوگ در گفتوگویی درباره اینکه یکی از افراد گروهش را تهدید کرده بود که روی صحنه با اسلحه به وی شلیک میکند، ابراز کرد: «بین ما یک احترام متقابل و دوطرفه برقرار است. حتی اگر در مغزمان نقشه قتل همدیگر را طراحی کنیم!» البته این را هم میگویند که پیش از فیلمبرداری «آگوئیر: خشم خدا» هرتسوگ از روی تعمد کینسکی را خشمگین کرد تا او به خوبی بتواند دیوانگی و غضب نقش آگوئیر را نشان دهد و درواقع این حرکت هرتسوگ درجهت رئالتر شدن فیلمش بوده.
استنلی کوبریک
استنلی کوبریک یک سینماگر نابغه بود اما کمی هم دیوانه و عصبی بود بهطوری که گروه سر صحنه فیلم «درخشش» با دشواری زیادی روبهرو میشوند چون کوبریک تمایل دیوانهواری داشته که هر صحنه را بارها و بارها تکرار کند. بازیگران تقریبا به زانو درمیآمدند و چیزی نمانده بود که به گریه بیفتند. فشار عصبی آنقدر زیاد بود که موهای سر ستاره فیلم، شلی دووال، شروع به ریختن میکند. البته اصلا تعجب نمیکنید وقتی بدانید که کوبریک از عمد کاری کرده بود که دووال تصور کند استنلی میخواهد او را اخراج کند، فقط برای اینکه او به اندازه کافی هیستریک باشد تا بتواند نقش قربانی فیلم را درست ایفا کند.
ویلیام فریدکین
استنلی کوبریک «جن گیر» را میخواست اما تهیهکنندگان فیلم او را قبول نکردند چون بهنظرشان کوبریک بیش از اندازه وسواسی و یکدنده بود و به جای او چه کسی را استخدام کرده باشند،خوب است؟ویلیام فریدکینی که حتی از کوبریک هم وسواسیتر و دقیقتر و لجبازتر بود. سر یک صحنه فریدکین برای اینکه از بازیگرش واکنش احساسی مناسب را بگیرد، محکم به صورت او سیلی زد. برای آماده کردن و تحریک کردن گروه برای یک سکانس ترسناک، فریدکین یک تفنگ برمیداشت و بدون اطلاع قبلی و یکباره تیر هوایی شلیک میکرد. حتی آهنگساز فیلم هم از دست فریدکین جان سالم به در نبرد: فریدکین قطعه نهایی را که وی ساخته و تنظیم کرده بود، دوست نداشت و آن را از پنجره به بیرون پرت کرد.
جیمز کامرون
«آواتار» و «تایتانیک» دو تا از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینما هستند با وجود این بسیاری از بازیگران هستند که از کار با جیمز کامرون امتناع میکنند. دلیل این کارشان قابل درک است اگر بدانید که مثلا کامرون به زنگ تلفن موقع کار حساس است و اگر در زمان آماده شدن برای فیلمبرداری موبایل کسی زنگ بخورد آن را به دیوار میزند و خرد و خمیر میکند. موقع فیلمبرداری فیلم «مغاک»، یکی از ستارگان فیلم سر صحنه فریاد کشید که: «ما که حیوان نیستیم!»، در حالی که بازیگر سختی مثل اد هریس هم داشت مانند بچهها گریه میکرد اما کامرون «ترمیناتور2» را ساخت و ما بهخاطر این فیلم هر چیزی را بر وی میبخشیم.
جان هیوستن
جان هیوستن، خدای سپیدموی در میان کارگردانان، هر کسی را مطابق خواستهها و میل خودش خم میکرد. برای ساختن فیلم «ملکه آفریقایی»، او اصرار داشت که برفراز قاره آفریقا پرواز کند تا درنهایت بتواند لوکیشن مورد نظرش را بیاید و بالاخره هم حرفش را به کرسی نشاند و برای پیدا کردن محل فیلمبرداری 25هزار مایل پرواز کرد. بازیگران و بقیه اعضای گروه فیلمسازی رنجهای زیادی را در طول مدت فیلمبرداری این فیلم که خیلی هم طولانی بود، تحمل کردند و مجبور شدند با کروکودیلها و انگلهای آفریقایی دست و پنجه نرم کنند. درحالی که خود هیوستن بیشتر گرفتار شکار حیوانات بزرگ بود و حتی نزدیک بود یکبار خودش و لیدی کاترین هپبورن را زیر پای گله چهارپایان به کشتن دهد.
جان فورد
جان فورد وسترنهای کلاسیکی چون «جویندگان» را کارگردانی کرده است و مطمئنا قدر خودش را میدانست و به نبوغش آگاه بود. سبک کاری جان فورد به نوعی شبیه کاراکتر جان وین در فیلمهایش شده بود که دائم میگفت: «لعنتی تو یک آشغال هستی!»
جالبترین مسئله در مورد وی، روشاش برای ظاهر شدن جلوی گروه فیلمسازی برای سلام دادن به آنها بود. فورد در یک ماشین بزرگ به گروه خوشامد میگفت در حالی که این ماشین با پرچمهای ارتشی تزئین شده بود و همزمان دستیارش هم با آکاردئون آهنگ «درود بر فرمانده» را میخواند. در یادداشتی به اسپیلبرگ نوشته بود: «یک کارگردان واقعی اینطوری باید به صحنه وارد شود.»
دنیس هوپر
وقتی «ایزی رایدر» را میساخت، روزانه نیم گالون نوشیدنی الکلی و سه گرم کوکائین مصرف میکرد. هوپر فیلم را که به پایان رساند دیگر دچار پارانویا شده و تقریبا دیوانه بود. اواخر فیلمبرداری با مشت به صورت فیلمبردار کوبید و با خودش یک اسلحه به این طرف و آن طرف میبرد تا به خیال خودش از اموال فیلم در برابر مهاجمان و متجاوزان محافظت کند. وقتی مشغول فیلمبرداری در یک شهر کوچک بودند، هوپر به محلیهای آنجا گفت که ستارههای فیلم به یک نفر تجاوز کردهاند و یک دختر را هم کشتهاند فقط برای اینکه بتواند توهینها و واکنش آنها را جلوی دوربین شکار کند. خب این هم روشی برای کارگردانی و گرفتن عکسالعمل آدمها جلوی دوربین است.
اتو پرمینجر
اتو پرمینجر برای کارگردانی کلاسیکهای مشهوری چون «ژوان مقدس» شهرت یافت. همچنین او تا مرز دیوانگی، ایدهآلگرا و وسواسی بود. موقع فیلمبرداری سکانس ناهار فیلم «رفتن» (skidoo)، پرمینجر اصرار داشت که بازیگران فیلم و حتی سیاهی لشکرها واقعا غذای اعضای پشت صحنه را جلوی آنها بخورند. سپس پرمینجر این صحنه را 21 بار هم تکرار کرد که به این معنی بود که بازیگران باید 21 غذای اضافه دیگر را هم میخوردند. و پرمینجر فقط زمانی آنها را رها کرد که از نظر هر تماشاگری بهنظر بیمار و در حال مرگ میآمدند!
۹۲/۰۳/۲۱